۱۳۸۹/۰۱/۲۹

ایزد بانو

به سجده نشسته لبانم چهار گوشه لب ات را

قنوت بسته  دو چشمم  فراخ نای  تن ات را

وضو گرفته تن من به  آب مستی چشم ات

شکست توبه و روزه ز بوسه بر قدم ات را

عسل چکیده ز گوشه کنار کندوی لعل ات

دلم خمار فتاده به گوشه چون  کله ات را

نهفته  زانوی سیمین به پیچ زلف پریش ات
 قدم رکوع نمودم  به حلقه ی  کمر ات را
ز عطر غنچه ی صبح دهانت ای نفس من

 فتاده حور و پریوش
به جنبش از فلک ات را
گرفته سینه نرمت تنم  به تنگی و گرمی
کنون به غسل خم می  بشویدم گنه ات را

هیچ نظری موجود نیست: