۱۳۸۹/۰۴/۰۴

وصف پارسائی

پروردگارا
در جوار حسن خلق ات
از هرچه غیر تو
اخلاق می نامند
بیزارم.
پروردگارا
ازآسمان ها
صدای خنده ات را شنیدم
میان این همه اخمی که غیر تو بر من روا داشته است.
پروردگارا
شبها
 زهرعقل مستم می کند
پیاله ی کلامت
تشنگی خمرم را فرو می نشاند.

پروردگارا
آتشی در دلم افروختی
با هر تپیدن
سرخی ات
زردی ام را تبخیرمی کند
پروردگارا
فراخی  کهکشان ها
از نظر بر من غبار
غافل ات نساخت
پروردگارا
میان این همه صدا
از آغاز تا ابدیت
هنوز مرا می شنوی
معجزه دیگر چه باید باشد
پروردگارا
میجوشم
رسیده ام
بفرما
یک پیمانه

۱۳۸۹/۰۳/۳۰

زندگی کوتاه است

ای لطیف                میان شعر هایم
                                     کیمیایت را نمی یابی
جستجو کن
در میان  پیچکی  رقصان
                                   سماع و کیمیا  با هم
لبانم
سجده گاه شرمگین گلبرگ
 و اکنون
یافتم من عور
   یافتم من سرخ
                پرتپش ، روشن ،  معطر
شهد را

           این طعم را


                         رستگاری را

۱۳۸۹/۰۳/۲۶

هایکو پرانی


1.
قسم خوردم
تا ننویسد کلامی نباشد
دروغ گفتم
من شهوتی ترم.
٢.
شوری لهجه ام را
از فرسنگ ها قدم
مز مزه می کند
آن حوری باکره
٣.
پوچی
صادقانه ترین
ظرف کهنه سفالین
۴.
بهشت و دوزخ
دروغ اساطیر
شراب و حوری
خواب مستی
۵.
ترسیم اندام ات
معماری پوست و استخوان
مناظر و مرایا افسانه اند
۶.
هرزگی های من
مکاشفات شب و روز اند
وقتی
برای بودن
دست و پا می زنم
٧.
علینجفی مرد
بسیار گریستند
و من هنوز می خندم
آه این کودک
دیگر بزرگ نخواهد شد.